آتاتورک تولد دوباره یک ملت

 

نظرات " دیتریش شلِه گِل Dietrich Schlegel در خصوص رهبر کبیر آتاتورک 

 

امروز به بیان نظرات " دیتریش شلِه گِل Dietrich Schlegel" یکی از فعالان رسانه های عمومی، از مدیران پخش اسبق برنامه های اروپای جنوب شرقی رادیو صدای آلمان، و در عین حال رئیس انجمن ترکیه- آلمان در بن، خواهیم پرداخت.

"دیتریش شله گل" که توجه خاصی به آتاتورک و انقلابات ایشان دارد، طی مصاحبه ای به توضیح درباره علاقه و نقطه نظرات خود در مورد رهبر کبیر آتاتورک پرداخته و دربیان شخصیت و پیشگامی وی چنین میگوید:

" شخصیت آتاتورک همواره مرا تحت تاثیر قرار داده است. او انسانی وابسته به منطق و در عین حال پر شور بود. خصوصیات نادر و کم نظیری چون واقع بینی، اصالت عمل ، بصیرت و آینده نگری همه در وجود آتاتورک جمع بود. آتاتورک با بسیاری از رژیمهای دیکتاتوری و دیکتاتورهای اروپا همچون موسولینی، هیتلر، “سالازار Salazar" و فرانکو هم عصر بود. برخی از نویسندگان آلمانی آتاتورک را هم ردیف با این دیکتاتورها معرفی نمودند در حالیکه حتی تداعی نام آتاتورک در کنار نام این دیکتاتورها نیز درست نیست زیرا آتاتورک هرگز قدرت را در جهت منافع خود بکار نبرد و هیچگاه دچار بیماری خود بزرگ بینی یا " مگالومانی" ِ دیکتاتورها نیز نگردید.

هیتلر یک مگالومان بود و موسولینی نیز مشکللات روحی و روانی داشت. البته شاید " فرانکو" و " سالازار" در مقایسه با هیتلر و موسولینی واقع بین تر بودند ولی آنها نیز خودخواه بودند. بر خلاف ُآنچه ممکن است بنظر برسد، این رهبران دیکتاتور از لحاظ اهمیت به حقوق ملت بهیچوجه ملی گرا نبودند. هیتلر پس از جنگ جهانی دوم گفته بود، " اگر قرار باشد من سقوط کنم، ملت آلمان نیز با من سقوط کند.". آتاتورک هیچگاه چنین جملاتی به زبان نیاورد، بر عکس گفت: " من به ملت خود وابسته ام و میدانم آنان چه می اندیشند."

آنچه آتاتورک انجام داد تنها نتیجه تلاشهای مافوق انسانی او بود. اگر دوران بیماری اواخر عمرش را در نظر بگیریم، آتاتورک از سال ۱۹۲۳ در مدت زمان کوتاهی کمتر از ۱۰ سال، کارهای بزرگی به انجام رساند.

شخصیت این ابر مرد امروز نیز شایسته تقدیر و احترام است. اگر بگوییم که آتاتورک دموکرات نبوده و یا نتوانسته دموکراسی را بر اساس اصول غرب محقق سازد، شرایط و موقعیت آن زمان را در نظر نگرفته ایم. 

 

آتاتورک پایه های زیربنایی دموکراسی را از آن زمان بنیان نهاد.

"دیتریش شله گل" در بیانِ " ایجاد هویت ملی" در ملت ترک بعنوان یکی از اصول بنیادین آتاتورک به نقل خاطره ای پرداخته و چنین میگوید:

" یکی از اصولی که آتاتورک بدان معتقد بود، ایجاد هویت ملی در ملت ترک بود. هدف آتاتورک این بود که به مردمش نشان دهد که ملت ترک، عثمانی و یا توده ای متشکل از گروههای قومی مختلف نبوده بلکه دارای هویت ترک میباشد.

.....در صده گذشته قبل از آنکه "ترکهای جوان" موسوم به "Türk Jön" ها بطور آگاهانه خود را ترک بنامند، بر اساس آنچه خوانده بودم، کلمه ترک در معنای متفاوتی بکار میرفت. تا آنزمان حس ترک بودن به معنای واقعی کلمه وجود نداشت. آتاتورک پس از جنگ جهانی اول تمامی کسانیکه در خاک ترکیه بودند را ترک نامید. بعقیده من هدف اتاتورک از این امر، بنیادینه ساختن مفهوم " هم وطن" در میان مردم بود چرا که بافت مختلف قومی ترکیه برای وی امری مشهود بود. فکر میکنم آتاتورک میخواست تا مفاهیم " هم وطن " و " هم وطن ملی و یا هم ملیت" را یکی کند. این امر تاثیرات بزرگی در ترکها برجای گذاشت. در اروپا کمتر ملتی را میشناسم که باندازه ترکها دارای چنین غرور ملی باشند.

در اواخر دهه ۱۹۷۰ پس از انتخاباتی که " Ecevit”" و دیگر سیاستمداران در آن شرکت جستند، از ترکیه به کشورم مراجعت کرده بودم. فیلمهای زیادی از جریان انتخابات برداشته بودم. در یکی از این فیلمها مارش ملی نواخته شده بود. این فیلم را در مهمانی که در خانه ام داشتم به دوستان ترک و همکارانم نشان دادم. در قسمت مربوط به انتخابات " وان" و " دیار بکر"، در صحنه ای که سرود ملی خوانده میشد، میهمانان ترک من به احترام سرود ملی به پا خاستند. متعجب شدم زیرا سر غذا بودیم. اینکه آتاتورک توانسته بود چنین شعور ملی را در مردم خود ایجاد کند یک موفقیت بزرگ بود. من قبل از جنگ جهانی دوم بدنیا آمدم و پس از جنگ همه مان اروپایی بودیم. از آنجا که ملیت گرایی هیتلر در طریقی غیر انسانی بکار رفته بود، مفهوم ملت اهمیت چندانی برای ما نداشت. در چنین شرایطی احیای این کلمه و این مفهوم از سوی آتاتورک موفقیت بسیار بزرگی بود زیرا پیش از آن چنین مفهومی وجود نداشت.

"دیتریش شله گل" ارزیابی خود از اصل" صلح در میهن، صلح در جهان " ِ آتاتورک را نیز چنین بیان میکند:

" در این زمینه آتاتورک گفته بود"میخواهیم با تمام همسایگان خود روابط دوستانه و صلح آمیز داشته و مسایل را نیز از طرق مسالمت آمیز حل نماییم. " آتاتورک طرفدار انعقاد " پیمان بالکان " بود، با یونان از در توافق درآمد. و ترکیه در " جمعیت ملل " تلاشهای فعالانه ای از خود نشان داد.

آتاتورک یک شخصیت بین المللی بود. در حقیقت او چهره ای ملی گرا و در عین حال بین المللی داشت. دوست هامبورگی ام پروفسور " Gohthusen" که مطالعات زیادی در زمینه ترکیه دارد گفته بود" آتا تورک پیشگام و پیشرو سیاست ماورای "بلوکها" بود.".....آری ملی گرایی آتاتورک بر اساس منطق بود نه احساسات.. و این موضوع بسیار مهمی است.

... تساوی حقوقی که آتاتورک برای زنان به ارمغان آورد یکی از بارزترین وجهه های شناخته شده این شخصیت بزرگ در خارج از ترکیه بود. زمانی که آتاتورک به زنان ترک حق رای داد، در بسیاری از کشورهای جهان هنوز چنین حقی برای زنان مطرح نبود. از این گذشته آتاتورک برای زنان کشورش چنان فرصتهای شغلی ایجاد نمود که در آن دوره در بسیاری از کشورهای اروپایی که ادعای تمدن و مدرن بودن داشتند، وجود نداشت.  

 

منبع: TRT

علائم شیطان پرستی به چه معنا هستند؟

 

 

گذشته از اعتقادات شیطان پرستی  این گروه دارای سمبلها و نشانه هایی است حتما همه ما با آنها برخورد داشته ایم بد نیست تا معنی برخی از این علائم را بدانیم....

در طی 25 سال گذشته به دنبال روی آوردن مردم به سوی معنویات وبه منظور جلوگیری از گرایش مردم به سوی ادیان الهی 2500 فرقه جدید ساخته شده است که با یک حساب سر انگشتی یعنی تقریبا هفته ای 2 فرقه!

یکی از این فرقه ها که خود دارای اشکال مختلفی از شیطان پرستی میباشدکه نزدیکی بسیار زیادی باجادو گری دارد که جوانان بسیاری را به دنبال خود کشانده است و بیشتر همه خود را در غالب گروههای موسیقی به جوامع معرفی کرده است. گذشته از اعتقادات شیطان پرستی این گروه دارای سمبلها و نشانه هایی است حتما همه ما با آنها برخورد داشنه ایم بد نیست تا معنی برخی از این علائم را بدانیم: 

 

پنج ضلعی وارونه: نشانه ستاره صبح. نامی که به شیطان تعلق دارد. این علامت در مراسم مخفیانه (کابالا)و جادو گری برای احظار ارواح شیطانی استفاده میشود.این علامت را شیطان پرستان با دو ظلع در بالا و ملحدان با یک ضلع در بالا استفاده میکنند. در هر حال این علامت نشانه شیطان است و مهم نیست که یک نوک ضلع آن بالا باشد یا هر دوی آنها و یا دور آن دایره ای کشیده شده باشد یا خیر در هر حال این علامت شیطان است.

صلیب شکسته یا چرخ خورشید : این یک علامت مذهبی باستانی است که سالها قبل از قدرت گرفتن هیتلر به کار میرفت. این علامت در کتیبه های بودایی و مقبره های سلتی و یونانی استفاده میشده. در آیین پرستش خورشید این علامت به نظر میرسد مسیر حرکت خورشید در آسمان باشد.

دیو بافومت: علامت شیطان پرستی . خدای شیطانی و سمبل شیطان. این علامت به شکل جواهرات دیده میشود.

هرج و مرج : این علامت به معنای از بین بردن تمام قوانین میباشد. به عبارت دیگر "هرچه تخریب کننده است تو انجام بده" یعنی همان قانون شیطان پرستی. این علامت توسط پانکی ها متالها و راکها به کار میرود. این نمادهای معروف  گروه های شیطان پرستی است. نمادهایی که ممکن است روی بعضی لباسها ببینید و بدون اطلاع از فلسفه آنهارا بپوشید.

  

 

 

و اما معانی این علامت ها:

ستاره  5 پروانه: در جادوگری استفاده میشود و برای آنها نشانگر عناصر آب خاک آتش و روح اطراف آنهاست.

با فومت : این خدای شیطانی و علامت شیطانی اش که به عنوان شناسه روی ماشین هواداران زده میشود. در جواهر فروشی ها هم زیاد است رسم شده سنگ تراشان بر دل سنک آنرا بتراشند تا خانه ی مریدان بی علامت نماند.

ستاره 6 پر : این ستاره داوود نیست بلکه یکی از رایج ترین علایمی است که در نیروهای شیطانی و جادو از آن استفاده میشود.

آدجت : این خم علامت لوسیفر (پادشاه جهنم) اشک زیر چشم هم نماد محیط محزون و افسرده ی اطرافش است.

ستاره 5 پر وارونه : در مراسم مخفیانه جادوگران برای احظار ارواح شیطانی استفاده میشود . شکل ظاهری این ستاره برای شیطان پرستان به صورتی است که 2راس ستاره به طرف بالاست در این نشانه شیطان مهم نیست دایره دورش باشد یا نه.

 

 

  

 

آنتوان لاوی بنیان گذار کلیسای شیطان

 

لاوی 11 قانون شیطانی را وضع کرد و با اینکه نظام نامه ای اخلاقی نیست ولی راهنمایی های کلی برای زندگی شیطان پرستی ارایه کرده است. 

  

 

 

چند نمونه از قوانین شیطان پرستی: 

 

1. اگر مهمانت مزاحم توست با او بدون شفقت وبا بیرحمی رفتار کن.

2. اگر از جادو به طور موفقیت آمیزی برای کسب خواسته هایت استفاده کرده ای به قدرت آن اعتراف کن. اگر پس از به دست آوردن خواسنه هایت قدرت جادو را نفی کنی تمام آنچه به دست آورده ای را از دست جواهی داد.

3.وقتی در سرزمینی آزاد قدم بر میداری کسی را آزار نده اگر کسی تو را مورد آزار قرار داد از او بخواه که ادامه ندهد اگر ادامه داد نابودش کن.

و...........

کتاب انجیل شیطانی توسط آنتوان لاوی در سال 1969 نوشته شد. این کتاب شامل 4فصل است به نامهای 4 شیطان نامیده شد.

قوانین مربوط به زبان مادری در اعلامیه جهانی یونسکو

 

 

 

سازمان یونسکو  21 فوریه مصادف با 2 اسفند هر سال را روز جهانی زبان مادری اعلام کرده است. علت نام گذاری این روز به خاطر بروز رخدادهای سرنوشت سازی است که منجر بدان شد تا این روز به عنوان "روز زبان مادری" در همه جای دنیا نامگذاری شود.

 

در آگوست سال 1947 کشوری که هم ‌اکنون پاکستان نامیده می‌شود از دو ایالت شرقی و غربی که 1600 کیلومتر از همدیگر فاصله داشتند، تشکیل شده بود.

 

اعتقادات و باورهای ایدئولوگ "محمد علی جناح"مبنی معرفی مذهب به عنوان عامل وحدت و انسجام دو ملت و در نتیجه بی توجهی  وی به موضوع بسیار مهم زبان و فرهنگ در بین مردم دو ایالت پاکستان باعث شد تا با اقدام تمامیت خواهانه پاکستان در اعلام زبان اردو بعنوان تنها زبان رسمی پاکستان، زمینه ای برای اضمحلال حکومت پاکستان ایجاد گردد.

ایالت شرقی پاکستان که شامل اقلیت بنگالی بود از لحاظ ادبیات میراث‌دار ادبیات چند هزار ساله و فرهنگ پیشرفته بنگالی بود. مردم پاکستان شرقی به ویژه روشنفکران و تحصیلکرده ها و خصوصا دانشجویان در مقابل اقدام غیردموکراتیک دولت از خود عکس العمل نشان دادند.

 

 تحمیل زبان اردو و فرهنگ ایالت پاکستان غربی به پاکستان شرقی عکس‌العمل بسیار قوی و خودجوش مردم بنگال غربی را به همراه داشت.دولت پاکستان همچون دولت های دیگر شوونیست تحت سلطه حاکمیت مستبدان مذهبی به منظور سرکوب این اعتراضات در آن ایالت وضعیت نظامی بوجود آورد.

 

 نیروهای امنیتی و پلیس به طرف راهپیمایانی که با رفتاری کاملا مدنی و غیرخشونت آمیز به این موضوع اعتراض کرده بودند، تیراندازی کردند. این اقدام غیر انسانی و توحش آمیز در آن زمان باعث شد . تا تعدادی از معترضان که اکثرا از جوانان و دانشجویان بودند کشته و یا زخمی شوند . 

 

کشته شدن این معترضان به نوبه خود منجر به گسترده تر و مردمی ترشدن و نیز عمیق ترشدن مطالبات ملی و زبانی مردم این ایالت گردید . 21 فوریه در آن زمان به طرزی سمبلیک به عنوان روز مقاومت و پایداری علیه خودکامگی رژیم پاکستان شد و در نهایت نیز منجر بدان شد تا مردم آگاه ایالت بنگال با درک مفاهیمی چون دموکراسی ،سکولاریسم و ناسیونالیسم از پاکستان جدا شده و حاکمیت ملی خود را پایه گذاری کنند.

 

 سازمان یونسکو در نوامبر سال 99  این روز را به عنوان روز جهانی زبان مادری در همه جای دنیا معرفی کرد. اعلام 21 فوریه بعنوان روز جهانی زبان مادری موضوعی است  که باعث شد تا این کشور درسطح بین‌المللی از اهمیت والایی برخوردار گردد.

 

درحال حاضر حدود 200 کشور در سراسر جهان  با زبان های گوناگون با هم سخن می گویند. این روز که به نوبه خود باعث درخشش نقش بنگلادش در عرصه فرهنگ جهانی شد، متعلق به جوامعی با فرهنگ های و زبان های مختلف می باشد.

  سازمان ملل منشوری را با عنوان اعلامیه جهانی حقوق زبانی ، برای رعایت حقوق همه اقوام و گروه های زبانی به تصویب رسانده است. و در حال حاضر بسیاری از دولتها متعهد به اجرای آن گردیده اند. 

 سازمان ملل متحد از دولت ها می‌خواهد که حق اقوام ساکن کشور خود را برای آموزش به زبان مادری‌شان به رسمیت بشناسند و

بستر لازم برای تدریس زبان آنها را در نظام آموزشی کشور شان

 ایجاد نمایند.

 

 

وقتی گفته می شود که  سازمان ملل حق آموزش برای انسان ها  را به رسمیت شناخته است این موضوع به این معنا طرح می شود که  دولت های امضاء کنندگان(ایران) این تعهد بین المللی و فرارملی بایستی امکانات لازم جهت آموزش به زبان مادری را در اختیار شهروندان قرار بدهند. 

 

در این جا  لازم به گفتن است که به هر حال باید از تجربه و نیز دستاوردهای سایر کشورها نیزاستفاده نمود. کشورهایی مثل سوییس که مردم  آن کشور با وجود چند زبانه بودن توانسته اند کشور خود را به شیوه ای مدرن  اداره کنند و از لحاظ زبانی مشکلی نداشته باشند و یا کشور آسیایی مثل هندوستان که در آنجا مردم با انبوه  زبان ها در کنار هم زندگی می کنند.

 

ما می توانیم این تجربیات را از این کشورها اخذ کنیم. نکته دیگر این است که مسئله زبان امروز یک موضوع جهانی شده است ، به همین دلیل نیز سازمان ملل سال ۲۰۰۸ را "سال زبان مادری " نام‌گذاری کرده بود و این نشان دهنده  اهمیت مسئله می باشد.

 

 در اینجا به منظور ارائه اطلاعات دقیق و کارشناسانه نسبت به موضوع زبان مادری و اهمیت جهانی آن از سوی سازمان ملل متحد، "اعلامیه جهانی حقوق زبانی" با قدری اختصار آورده می شود . امید است  که این مهم مورد دقت نظر صاحب نظران و فعالان ملی و مدنی قرار بگیرد:

  " اعلامیه جهانی حقوق زبانی "

 

" مقدمات

موسسات و تشکیلات غیردولتی، امضاء کنندگان "بیانیه جهانی حقوق زبانی" حاضر، گردهم آمده تا  از ٦ تا ٩ ژوئن ١٩٩٦ در بارسلونا؛ با در نظر گرفتن "اعلامیه جهانی حقوق بشر" مورخ ١٩٤٨، که در مقدمه اش اعتقاد خود را به "برابری حقوق پایه ای بشر، کرامت و ارزش افراد انسانی و حقوق برابر مرد و زن" بیان مینماید؛ و نیز در ماده دوم خود

که اعلام میکند "همه افراد، بدون در نظر گرفتن"نژاد، رنگ، جنسیت، زبان، دین، باورهای سیاسی و یا دیگر باورها، منشاء ملی و یا اجتماعی، مالکیت، محل تولد و یا خصوصیات دیگر"، دارای همه حقوق و آزادی ها میباشند.

....با در نظر گرفتن اینکه اکثریت زبانهای در خطر نابودی، متعلق به گروه های مردمانی می باشند که از حق حاکمیت ملی خودبرخوردار نیستند و اینکه عوامل اصلی که از توسعه این زبانها ممانعت کرده و به روند جایگزینی زبانی دیگر به جای آنها شتاب میبخشند، عبارتند از نبود حکومتهای خودگردان آنها و سیاست دولتها، که ساختارهای سیاسی و اداری و زبانی خود را بر آنها تحمیل مینمایند.

     ..با در نظر گرفتن اینکه جهانی شدن میبایست بر اساس تلقی ای از تنوع زبانی و فرهنگی، غالب آمده بر روندهای یکسانسازی و تجرید حذفی زبانها و فرهنگها، بنیاد گذارده شود...

با اعتقاد به اینکه "اعلامیه جهانی حقوق زبانی"، به منظور تصحیح عدم توازنهای زبانی در پرتو تضمین احترام و توسعه کامل همه زبانها، و پایه گذاری اصولی برای صلح و برابری عادلانه زبانی در سراسر جهان به عنوان عاملی کلیدی در حفظ روابط اجتماعی موزون، مورد نیاز میباشد.  

بدینوسیله اعلام میدارند که:

آغاز

موقعیت هر زبان، در پرتو ملاحظاتی که در زیر آمده اند، محصول تقارب و اندرکنش دامنه وسیعی از عوامل با ماهیتهای سیاسی و قانونی، ایدئولوژیک و تاریخی، جمعیت شناختی و قلمرو-سرزمینی، اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی، زبان شناختی و زبانی-اجتماعی، بین زبانی و ذهنی است.  

در حال حاضر، این فاکتورها بدینگونه تعریف میشوند:  

1)                 تمایل دیرینه یکسانسازی اکثریت دولتها به کاهش تنوع و تشویق رفتارهائی که بر ضد چندگانگی فرهنگی و تکثر زبانی میباشند... 

 

4) جمعیتهای زبانی در عصر حاضر از سوی عواملی مانند نداشتن حکومتهای ملی (خودگردان) خود، نفوس محدود، و یا جمعیتی که به لحاظ جغرافیائی قسما و یا کاملا پراکنده شده است، اقتصادی شکننده، زبانی استانداردیزه نشده، و یا مدلی فرهنگی در ضدیت با مدل فرهنگی مسلط، در معرض تهدید قرار دارند. این عوامل، ادامه حیات و گسترش بسیاری از زبانها را عملا غیرممکن میسازد مگر آنکه اهداف اساسی زیرین ملحوظ شوند: 

a)      از دیدگاه سیاسی، هدف طراحی روشی برای سازماندهی تکثر و تنوع زبانی به گونه ای که به مشارکت موثر جمعیتهای زبانی در این مدل توسعه جدید اجازه دهد.

b)     از دیدگاه فرهنگی، هدف تامین و ایجاد محیط ارتباطات جهانی ای سازگار با مشارکت برابر همه خلقها، جمعیتهای زبانی و افراد در روند توسعه.  

c)   از دیدگاه اقتصادی، هدف تشویق پایدار توسعه بر پایه مشارکت همه و بر اساس احترام به تعادل محیط زیست جوامع و در روابط برابر بین همه زبان ها و فرهنگ ها.  

بنا به همه دلایل فوق الذکر، این اعلامیه مبداء حرکت خود را "جمعیتهای زبانی" و نه "دولتها" قرار میدهد و میبایست به این اعلامیه در متن تقویت موسسات بین المللی قادر به تضمین نمودن توسعه برابر و پایدار همه جامعه بشری نگریست. به همین دلایل، همچنین از اهداف این اعلامیه، تشویق ایجاد چهار چوبی سیاسی برای تنوع زبانی مبتنی بر احترام، همزیستی هماهنگ و منافع متقابل میباشد.

 

عنوان مقدماتی: مفاهیم  

ماده ١  

-   این بیانیه "جمعیت زبانی" را بدین گونه تعریف مینماید: هر جامعه انسانی که به لحاظ تاریخی در "محیط سرزمینی" معینی، فارغ از به رسمیت شناخته شدن و یا نشدن آن، سکنی گزیده و خود را به عنوان یک توده با هویت واحد دانسته و زبان مشترکی را به عنوان وسیله ای طبیعی برای ارتباط و هم بندی فرهنگی بین اعضای آن توسعه داده است. تعبیر "زبان خاص یک سرزمین" (زبان نیاخاکی) به زبان جمعیتی که به شرح فوق در همچو محیطی سکنی گزیده باشد اطلاق میشود...

 

 ٣- به منظور کاربرد در این بیانیه، گروههایی که دارای یکی از موقعیتهای زیر باشند نیز متعلق به یک جمعیت زبانی و ساکن در سرزمین خود شمرده میشوند:  

الف- هنگامی که آنها از بدنه اصلی جمعیت خود توسط مرزهای اداری و یا سیاسی جدا شده باشند.

ب – هنگامی که در طول تاریخ، در منطقه کوچک جغرافیائی ای محصور شده توسط اعضاء جوامع زبانی دیگر، تثبیت شده باشند.

ج- هنگامی که در منطقه جغرافیایی ای که در آن با اعضاء جمعیتهای زبانی دیگری با سوابق تاریخی مشابه، سهیم و شریکند تثبیت شده باشند.  

٤- این بیانیه همچنین مردمان عشایری کوچرو در مناطق قشلاق-ییلاق خودشان و همچنین مردمان تثبیت شده در نواحی به لحاظ جغرافیایی پراکنده را به عنوان جمعیتهای زبانی در سرزمینهای تاریخی خود میپذیرد... 

-            این اعلامیه "گروه زبانی" را بدین شکل تعریف مینماید: هر گروه از اشخاص دارای زبان واحد، که زبانشان در محیط سرزمینی جمعیت زبانی دیگری تثبیت شده اما دارای سابقه تاریخی برابری با اشخاص جمعیت مهمان پذیر نبوده نباشد. نمونه های این چنین گروههائی مهاجرین، پناهندگان، اشخاص دیپورت شده و اعضای دیاسپورا ( کسانی که خارج از مرزهای ملی خود زندگی می کنند.) میباشند.  

        ماده ٢  

١- این بیانیه اعلام میدارد که هرگاه گروهها و جمعیتهای زبانی گوناگون در سرزمین واحدی مشترک باشند، حقوق مندرجه در این اعلامیه میبایست بر اساس احترام متقابل و به گونه ای اعمال شوند که دمکراسی به حداکثر اندازه ممکنه تضمین گردد.  

-            در جستجو برای وصول به تعادل اجتماعی - زبانی رضایت بخش، به عبارت دیگر به منظور ایجاد هماهنگی مناسب بین حقوق مربوطه چنین جمعیتها و گروههای زبانی و افراد متعلق بدانها، عوامل مختلفی - علاوه بر سوابق تاریخی مربوطه آنها در سرزمینها و مطالبات آنها که به روشهای دمکراتیک بیان شده اند- میباید در نظر گرفته شوند. اینچنین عواملی شامل ماهیت اجباری مهاجرتها، که منجر به همزیستی جمعیتها و گروههای مختلف میشود و همچنین درجه آسیب پذیری فرهنگی، اجتماعی-اقتصادی و سیاسی آنها میگردد.

 

ماده ٣

١- این اعلامیه حقوق زیر را به عنوان حقوق شخصی غیرقابل سلبی که در هر گونه شرایط، امکان برخورداری از آنها وجود دارد، قبول مینماید:

- حق به رسمیت شناخته شدن شخص به عنوان عضوی از یک جمعیت زبانی؛

- حق شخص برای استفاده از زبان خود در مکانهای خصوصی و عمومی؛

- حق شخص برای استفاده از نام خود؛

- حق شخص برای ایجاد مناسبات و پیوند با دیگر اعضای جمعیت زبانی مبداء خود؛

- حق شخص برای حفظ و گسترش فرهنگ خود؛

- و همه حقوق دیگر مربوط به زبان که در "عهدنامه بین المللی حقوق سیاسی و مدنی ١٦ دسامبر ١٩٦٦ " و "عهدنامه بین المللی درباره حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی" به همان تاریخ به رسمیت شناخته شده اند.

٢- این بیانیه اعلام میدارد که حقوق جمعی گروههای زبانی، علاوه بر حقوق فوق الذکر که تک تک افراد عضو گروههای زبانی از آنها برخوردار میباشند، در تطابق با شرایط تشریح شده در بند ٢.٢ شامل موارد زیر میباشد:

- حق گروههای زبانی برای آموخته شدن زبان و فرهنگشان؛

- حق گروههای زبانی برای دستیابی به خدمات فرهنگی؛

- حق گروههای زبانی برای حضور برابر زبان و فرهنگهایشان در رسانه های ارتباطی؛

- حق گروههای زبانی در دریافت توجه و اعتناء نهادهای حکومتی و در روابط اجتماعی-اقتصادی تهیه شده به زبان خود...

ماده ٦

این اعلامیه اعلام میکند که نمیتوان تنها بر این مبناء که یک زبان، زبان رسمی دولت است و یا به طور سنتی برای مقاصد اداری و یا برخی از فعالیتهای فرهنگی مشخص در یک سرزمین بکار رفته است، آنرا "زبان خاص سرزمین" بشمار آورد.

 

 

ماده ٧  

١- همه زبانها بیان هویتی جمعی و راهی مجزا برای درک و توصیف واقعیت اند و بنابراین میبایست که از همه شرایط لازم برای گسترش و پیشرفتشان در همه نوع فعالیت و کارکرد برخوردار باشند.  

٢- همه زبانها محصول آفرینش جمعی بوده و به عنوان ابزار همبستگی، تعیین هویت، ارتباط و افاده خلاق برای استفاده فردی در درون یک جمعیت، در دسترس همگان قرار دارند. 

 ماده ٨  

١- همه جمعیتهای زبانی از حق سازماندهی و مدیریت منابع خویش، برای تضمین نمودن کاربرد زبانهایشان در همه فعالیتها در درون جامعه برخوردارند.  

٢- همه جمعیتهای زبانی محق اند که بر هرگونه وسائط لازمه ممکن برای تضمین نمودن انتقال و پیوستگی زمانی زبان خود دسترسی داشته باشند.  

ماده ٩  

همه جمعیتهای زبانی حق دارند که سیستم زبانی خود را، بدون مداخلات اجباری و یا القائی، تنظیم و  استانداردیزه نموده، حفظ، توسعه و ارتقاء دهند.  

ماده ١٠

١- همه جمعیتهای زبانی دارای حقوق برابرند.  

-            این اعلامیه تبعیض بر علیه جمعیتهای زبانی را غیرقابل قبول میداند، فارغ از آنکه این تبعیض بر مبنای درجه حاکمیت سیاسی مستقل جمعیت زبانی؛ موقعیت تعریف شده آن جمعیتها از لحاظ اجتماعی، اقتصادی و یا دیگر لحاظها؛ درجه استانداردیزه شدن، مدرنیزاسیون و یا به روز شدگی زبانهایشان و یا هر معیار دیگری اعمال گردد...

 

-            همه گامهای ضروری برای تحقق اصل برابری و به جا آوردن موثر آن میبایست برداشته شوند

 

 ماده ١١  

همه جمعیتهای زبانی از حق دستیابی و استفاده از همه وسائط ترجمه به دیگر زبانها و یا ترجمه از دیگر زبانها، که برای تضمین نمودن اعمال و برخورداری از حقوق ذکر شده در این اعلامیه ضروری باشند، برخوردارند.  

ماده ١٢

١- هر کس حق دارد که کلیه فعالیتهای خود را در محیطهای عمومی به زبان خویش به جا آورد؛ به شرط آنکه آن زبان، "زبان خاص سرزمینی" محلی باشد که وی در آن ساکن است.

-            هر کس حق دارد که زبان خود را در محیط های شخصی و خانوادگی بکار برد.

 

 ماده ١٣  

١- هر کس حق دارد که زبان خاص سرزمینی (زبان نیاخاکی) خود را که در آن زندگی میکند بیاموزد...  

-   هر کس حق دارد که چند زبانه شود و بر اساس تضمیناتی که در این اعلامیه برای کاربرد عمومی زبان خاص سرزمینی (زبان نیاخاکی) تثبیت شده اند، و بدون هیچ گونه پیشداوری، مناسبترین زبانی را که موجب پیشرفت شخصی و یا تحرک اجتماعی وی میگردد آموخته و بکار برد.  

 

 

 

 

ماده ١٤ 

تدابیر این اعلامیه نمیتوانند به طرزی تفسیر شوند و یا بکار روند که به نرمها و یا رویه های عملی ناشی از موقعیت داخلی و یا بین المللی یک زبان - که برای کاربرد آن زبان در سرزمین خود مناسبت تر میباشند- زیان برسانند. 

  عنوان دوم: رژیم جامع زبانی  

بخش اول: ادارات دولتی و نهادهای رسمی.

   ماده ١٥  

١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند که زبانهایشان در سرزمین- قلمرو خود به طور رسمی بکار برده شوند.

٢- همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند که تمام اسناد اداری، مدارک شخصی و دولتی و قیدیات محضرهای عمومی ثبت شده به زبان خاص سرزمینشان (زبان نیاخاکیشان)، معتبر و قابل اجراء شناخته شوند. و هیچ کس و مقامی نمیتواند تظاهر به نادیده گرفتن و بیخبری از این زبان بنماید...

ماده ١٨

١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند که قوانین و دیگر ملاحظات قانونی که به نحوی به آنها مربوط میشود، به زبان خاص سرزمینیشان (زبان نیاخاکشان) تهیه و منتشر شوند...

-            مقامات دولتی که در حوزه حاکمیت خود، دارای بیش از یک زبان خاص سرزمینی (زبان نیاخاکی) تاریخی هستند، میبایست همه قوانین و مقررات دیگر قانونی و حقوقی دارای ماهیت عمومی را، به تک تک این زبانها تهیه  و منتشر سازند. فارغ از اینکه متکلمین به هر کدام از این زبانها قادر به فهم زبانهای دیگر باشند و یا نه...

 

ماده ١٩

١- زبان رسمی همه مجالس نمایندگی، میبایست زبان(های) به طور تاریخی رایج در سرزمینهایی که نمایندگان، نمایندگی آن را بر عهده دارند باشد... 

 ماده ٢٠

١- هرکس حق دارد زبانی را که به طور تاریخی در یک سرزمین به آن تکلم میشود - هم به شکل شفاهی و هم به شکل نوشتاری- در محاکم و دادگاههای قضائی واقع در آن سرزمین بکار برد. محاکم قضائی باید در امورات داخلی خود، زبان خاص سرزمین (زبان نیاخاکی) را بکار برند و اگر بنا به سیستم حقوقی فعلا موجود در کشور، ضرورتی به ادامه جریان محاکمات در محلی دیگر موجود باشد، میباید به کاربرد زبان اصلی در محل جدید همچنان ادامه داده شود...

-            هر کس حق دارد که در تمام موارد، به زبانی که آنرا درک میکند و قادر به تکلم به آن است محاکمه شود، همچنین حق دارد که از خدمت مترجمی مجانی بهره مند گردد...

 

بخش دوم: تحصیل

ماده ٢٣

١- آموزش و تحصیل میبایست در سرزمینی که در آن عرضه میگردد، به تشویق افاده فرهنگی خود از سوی جمعیت زبانی، کمک نماید.

٢- آموزش و تحصیل میبایست در سرزمینی که عرضه میشود، به حفظ و توسعه زبانی که یک جمعیت زبانی به آن سخن میگوید یاری رساند.

٣- آموزش و تحصیل همواره میبایست در خدمت تکثر و تنوع زبانی و فرهنگی و روابط آهنگدار بین جمعیتهای زبانی گوناگون در سراسر جهان باشد...

ماده ٢٥

همه جمعیتهای زبانی از حق دستیابی و کاربرد همه منابع انسانی و مادی لازم برای تضمین نمودن حضور زبانشان در همه سطوح تحصیلی در نیاخاک خود، از قبیل آموزگاران ورزیده، روشهای آموزشی مناسب، کتب و متون درسی، منابع مالی، تجهیزات و ساختمانها، تکنولوژی های سنتی و مدرن و در وسعتی که خواهان آنند برخوردار باشند.

ماده ٢٦

همه جمعیتهای زبانی محق اند از تحصیلی که اعضای آن جامعه را قادر به تسلط کامل در کاربرد زبانشان سازد، شامل توانائیهای مختلف مربوط به همه محیطهای روزمره کاربرد زبان، همچنین گسترده ترین تسلط ممکنه به هر زبان دیگری که خواهان یادگیری آن باشند، برخوردار شوند.  

ماده ٢٧

همه جمعیتهای زبانی حق دارند از تحصیلی که اعضای آن جمعیت را قادر به کسب دانش هر زبانی که مربوط به سنن فرهنگیشان بوده باشد برخوردار شوند. مانند زبانهای ادبی و یا زبانهای مقدس که سابقا زبانهای معمول آن جمعیت بوده اند...

ماده 29

١- هر کس محق است که از تحصیل و آموزش به زبان خاص سرزمین خود که در آنجا ساکن است (زبان نیاخاکی) برخوردار گردد...

-            این حق، حق کسب دانش گفتاری و نوشتاری زبانی دیگر را که شخص ممکن است به عنوان ابزار ارتباط با دیگر جمعیتهای زبانی بکار برد، نفی و سلب نمیکند.

 

 

 

ماده ٣٠

زبان و فرهنگ همه جمعیتهای زبانی میبایست که موضوع مطالعه و تحقیقات علمی در سطح دانشگاهی قرار گیرند.

بخش سوم: نامهای شخصی

ماده ٣١

همه جمعیتهای زبانی حق دارند که سیستم نامهای شخصی خویش را در همه محیطها و در همه مناسبتها حفظ نموده و آنها را بکار برند.

ماده ٣٢

١-همه جمعیتهای زبانی حق دارند که نامهای محل و مکان به زبان خاص سرزمینی خود را (زبان نیاخاکی)، هم به صورت شفاهی و هم به صورت کتبی، در محیطهای خصوصی، عمومی و رسمی بکار برند.

٢- همه جمعیتهای زبانی حق دارند که نامهای بومی محلها و مکانها را تثبیت و حفظ نموده، در آنها اصلاحاتی اعمال نمایند. همچو نامهای امکنه را نمیتوان به طور کیفی موقوف و منسوخ نمود و یا تحریف و جرح و تعدیل کرد. همچنین نمیتوان اینگونه نامها را پس از تغییرات سیاسی و یا هر گونه دگرگونی حادثه دیگر، تغییر داد.

ماده ٣٣

همه جمعیتهای زبانی حق دارند که جمعیت خود را به همان نامی که در زبان خودشان بکار میبرند بنامند. هرگونه ترجمه به زبانهای دیگر میبایست از نامگذاریهای تحقیر آمیز و ابهام انگیز اجتناب نماید.

ماده ٣٤

هر کس حق دارد که نام خود را در همه محیطها به زبان خویش بکار برد. و همچنین حق دارد که نامش، اگر لزومی به بکاربردن سیستم نوشتاری متفاوت با زبان وی وجود داشته باشد، با لحاظ دقیقترین آوانگاری ممکن ثبت گردد.

بخش چهارم: رسانه های ارتباطی و تکنولوژیهای جدید

ماده ٣٥

همه جمعیتهای زبانی از این حق برخوردارند که در باره درجه حضور زبانشان در رسانه های ارتباطی در سرزمین خود (نیاخاک خود)، بدون در نظر گرفتن متد پخش و یا  انتقال تولیدات آنها تصمیم بگیرند. چه این رسانه ها محلی و یا سنتی، چه رسانه های دارای شمول گسترده تر و چه رسانه هایی که از تکنولوژیهای پیشرفته تر استفاده میکنند باشند...

ماده ٣٨

زبانها و فرهنگهای همه جمعیتهای زبانی در سراسر جهان، میبایست در رسانه های ارتباطی از معامله و برخوردی برابر و غیرتبعیض آمیز بهره مند شوند...

بخش پنجم: فرهنگ

ماده ٤١ 

١- همه جمعیتهای زبانی حق دارند که زبان خویش را در همه فرمهای افاده فرهنگی بکار برده، آنرا حفظ نموده و توسعه دهند...

همه جمعیتهای زبانی میبایست بتوانند حق مذکور را تمام و کمال اعمال نمایند، بی آنکه محیط آن جمعیت به اشغال سلطه گرایانه فرهنگی بیگانه معروض شود.

 

  ماده ٤٢

همه جمعیتهای زبانی از حق رشد و توسعه تمام و کامل در داخل محیط فرهنگی خود برخوردارند.

 

ماده ٤٣

همه جمعیتهای زبانی از حق دستیابی به آثار آفریده شده به زبان خود برخوردار میباشند...  

ملاحظات اضافی  

نخست

مقامات دولتی میباید تمام گامهای لازم برای تحقق و جاری شدن حقوق مندرجه در این اعلامیه را در محدوده حوزه صلاحیتهای خویش بردارند. به طور مشخص تر، برای تشویق نمودن تحقق حقوق زبانی جمعیتهایی که آشکارا از جنبه منابع مالی در مضیقه میباشند، میبایست منابع مالی بین المللی تدارک دیده شوند. بنابراین، مقامات دولتی میبایست حمایت لازمه برای استانداردیزه شدن، ترجمه، آموخته شدن و استفاده از زبانهای جمعیتهای گوناگون تحت اداره خود را فراهم نمایند.

دوم  

مقامات عمومی میبایست مطلع شدن نهادهای رسمی، سازمانها و اشخاص مرتبط را با حقوق و وظائف مربوطه ناشی از این اعلامیه، تضمین و تامین نمایند.  

سوم  

مقامات عمومی میبایست در پرتو سیستم قانونگذاری موجود، مجازاتهائی قابل اجراء برای هرگونه اخلال در حقوق زبانی تشریح شده در این بیانیه برپادارند."   

تراختور تیم آذربایجانیان.

 

 

با صعود دوباره تیم تراکتورسازی به عرصه لیگ برتر فوتبال کشور، پدیده ای در فوتبال ایران ظهور کرده است که هر چند وجود آن باب میل بسیاری نبود، ولی این نباید باعث شود که این پدیده تحلیل و آنالیز نشود. این پدیده نه بازی های نسبتاً خوب تیم جوان تراکتورسازی، نه جوانترین سرمربی لیگ برتر بلکه تماشاگران این تیم هستند.مساله فقط حضور دائم تماشاگران در ورزشگاه نیست. برای شهر یک میلیون و نیم نفری تبریز، رفتن پنجاه هزار نفر به استادیوم در زیر باران در یک روز وسط هفته و داشتن میانگین حضور شصت هزار نفر در هر بازی، هرچند به هیچ وجه آمار کمی نیست. پنجاه هزار نفر یعنی از هر سی نفر ، که به معنای حدود ده نفر واجد شرایط در شهر (مرد دارای سن متعارف تماشاگری) یکی در استادیوم است. مساله این است که هواداران تراکتورسازی با ادامه این روند می توانند فرهنگی نو در ورزشگاه های ایران ایجاد کنند. تشویق های متفاوت و شورانگیز، تشویق پس از باخت، کشاندن هزاران تماشاگر از شهر مادر (تبریز) به شهرهای دیگر، رعایت نسبی ادب نسبت به دیگر هواداران تیم های ایرانی و داشتن طیف و قشر هواداری متفاوت مواردی است که علاوه بر تبیین نیازمند تحلیل نیز هستند که در این مقاله بررسی خواهند شد. 

 الف) آیا صرف دوری هشت ساله شور کنونی را بوجود آورده است ؟ و آیا این انرژی هشت ساله هواداران است که امسال آزاد شده است ؟ معمولاً تیم هایی از شهرستان که برای اولین بار به لیگ بر می گردند چنین وضعیتی برایشان ایجاد می شود. برای مثال تیم شهید قندی یزد در سال اول حضور خود نیز در هر بازی بیش از بیست هزار نفر را به ورزشگاه یزد می کشاند و یا تیم پاس همدان در اولین سال حضور در همدان بسیار مورد حمایت همدانی ها قرار گرفت و البته در سالهای بعد این حمایت ها از تیم های شهرستانی بسیار کمرنگ تر می شد. تراکتور هم که تازه به لیگ آمده از این عامل تاثیر گرفته و جوانانی هستند که بجای مشاهده بازی تیم های تهرانی در تلویزیون، بازی های تیم شهر خود را در ورزشگاه می بینند. بدیهی است که با گذر زمان، با فروکش کردن شور ناشی از این عامل شاهد تفاوت هایی در آکسیون های هوادارای تراکتور خواهیم بود.

ب) مساله بعدی ریشه دار بودن و اصیل بودن تیم تراکتور و داشتن همیشگی تماشاگران قابل توجه در سالهای دور و اخیر بوده است. زمانی که تراکتورسازی در لیگ یک نیز بازی می کرد، همیشه از حمایت خوبی برخوردار بوده است. حضور شصت هزار نفر در بازی تراژدیک با شیرین فراز و خالی نماندن همیشگی ورزشگاه باغشمال مصداق این ادعاست که تراکتور به علت قدمت و محبوبیت اصالت دار، در زمره تیم های ویژه ایران قرار می گیرد. تیم های مانند پرسپولیس و استقلال تهران، ملوان انزلی، نساجی مازندران، شاهین اهواز و صنعت نفت آبادان و ... که هیچگاه نیازی ندیده اند که به زور تبلیغات هوادار برای خود ساخته و پرداخته کنند. البته تیم هایی مثل سپاهان اصفهان و فولاد خوزستان تیم هایی هستند که با اتخاذ چنین روندی نسبتاً موفق بوده و توانسته اند هواداران قابل توجهی به مرور زمان برای خود جذب کنند. نکته بعدی مواجهه این تیم ها با تیم های استقلال و پرسپولیس در شهرهای خود است که معمولاً روند به گونه ای بوده است که تیم های تهرانی از نظر تماشاگر برتری نسبت به میزبان مفلوک خود داشته اند. کافی است بررسی کنید بازی های استقلال و پرسپولیس در شیراز، مشهد، اهواز و ... که تماشاگران تیم های سرخابی بیشتر هستند. این حالت تنها در شهرهایی مانند آبادان و انزلی به دلایل ذکر شده دیده نمی شود و البته در اصفهان که به مدد اجرای قوانین میزبانی تیم سپاهان می تواند برتری ضعیفی از نظر تماشاگر در استادیوم ایجاد کند. امّا وضعیت در تبریز آن هم در هفته های اولیه لیگ، بسیار عجیب بود. روز قبل از بازی بازیکنی مانند فرهاد مجیدی پیش بینی می کند با توجه به پر طرفدار بودن تراکتور، تنها نیمی از استادیوم استقلال را تشویق کنند و ناصر شفق مدیرعامل تراکتور از اختصاص ده درصد ورزشگاه به تیم میهمان صحبت می کند. اما اتفاقی که در ورزشگاه افتاد بسیار عجیب تر بود، تنها هزار و پانصد نفر آن هم اکثراً از شهرهای کردنشین جنوب آذربایجان غربی برای تشویق استقلال به ورزشگاه تبریز آمده بوده اند و در عوض تماشاگران تراکتور پشت درهای بسته مانده بودند و حتی نیروهای ورزشگاه مجبور شدند برای کاهش فشار نیمی از جایگاه خالی مانده میهمان را نیز در اختیار تبریزی ها قرار دهند. مساله دیگر حضور بیست و پنج هزار نفری هواداران تراکتورسازی در ورزشگاه آزادی در بازی با پرسپولیس بود که بسیار جالب و بی سابقه بود. معمولاً تیم میهمان بیش از چند صد نفر تماشاگر در ورزشگاه آزادی ندارد و حضور این تعداد هوادار تراکتور و دو بار افزایش ظرفیت تیم میهمان در روز مسابقه مورد تاریخی را در دفتر فرهنگ هواداری فوتبال در ایران را ثبت نمود.

پ) تیم تراکتورسازی تبریز در سالهای اخیر مظلوم واقع شده است. اورهان پاموک ادیب اهل ترکیه اعتقاد دارد بر عکس باور عمومی، شکست یک تیم محبوب موجب محبوبیت بیشتر و بیشتر آن می شود (در مصاحبه با خبرنگار یورو 2008) تیم تراکتورسازی بعد از سقوط تاسف بار به لیگ یک، مورد اتخاذ تصمیماتی شد که طرفداران آن معتقدند به تیم ظلم شده است. مسابقه پلی آف مقابل هما در شهر بی طرف اصفهان، بازی تراژدیک مقابل شیرین فراز، تغییر محل بازی از باغشمال به زمین کارخانه، محرومیت ها و ... همه باعث شد که یک حس مظلومیت در میان تراکتورچی ها بوجود آید. این نیز عامل شاخصی برای پر طرفدار بودن تر بودن تراکتورسازی است، تیمی که بارها شکست با شدت بر سر آن کوبیده شده است.

ت) تراکتور نه تیم تبریز، بلکه به تیم آذربایجان و آذربایجانیها تبدیل شده است . مردم آذربایجان و بالخصوص شهر تبریز، از آگاهی سیاسی بیشتری نسبت به دیگر مردمان ایران بر خوردار هستند و معمولاً این شهر همیشه تحت تاثیر جریان های مختلف سیاسی بوده است. با اینکه طیف اصیل تر هواداران معتقد به ملایمت بیشتر و پرهیز از بحث های سیاسی در محافل اینترنتی هستند و حتی در سایت هواداران قانونی سخت گیرانه اتخاذ شده است، باز نوع نگارش نظرات و حتی اسم های مستعار کاربران حاکی از عمق نفوذ افکار ملّی گرایانه در هواداران دارد. بدین ترتیب است که اقشار بیشتری مانند دانشجویان و حتی نخبه های جامعه نیز جذب شده و می شوند.

 

منبع: سایت هواداران تراختور