تاریخجه حضور زبانهای التصاقی درآذربایجان

 

 

 

با توجه به کتب ارزشمندی چون کتابهای پی‌یئرآمیه، دکتر ضیاء صدر، پروفسور دکتر زهتابی و ... می‌توان به صراحت گفت که آذربایجان از حدود هفت هزار سال قبل جایگاه تمدنهای نامبرده می‌باشد.در این مورد نیز چندی پیش یک هیأت باستانشناسی آمریکایی – ایرانی در تپة حسنلو به کشفهای ارزشمندی دست یافتند. رهبر این هیأت (رائبرت دالسون) بعد از تحقیقات فراوان، تاریخ این منطقه را به ده دوره تقسیم کرد که اولین دوره حدود 6000 سال قبل از میلاد و چهارمین دوره مربوط به 1300 سال قبل از میلاد تا 800 سال قبل از میلاد می‌باشد. که اولین دوره مربوط به هوریها و آخرین دوره مربوط به مانناها می‌باشد.

1 – جایگاه اصلی هوریها در هزاره 3 و 4 (6000 سال قبل) در آذربایجان و مناطقی از قسمتهای شمالی زاگرس و کوههای توروس بود.6 همچنین از ربع سوم هزارة قبل از میلاد (2400 سال قبل از میلاد) سند نوشته‌ای بدست آمده که با الفبای اککد و به زبان التصاقی هوری بوده که این سند متعلق به یکی از پادشاهان هوری بنام تیشاری می‌باشد و نیز نام یکی دیگر از پادشاهان هوریها به نام ساشانار که در 1450 سال قبل از میلاد حکومت می‌کرده نیز معلوم است.

2 – کاسسی‌ها: درست است که کاسسی‌ها در آذربایجان نبودند ولی در همسایگی آنها می‌زیستند. و تقریباً 3000 سال قبل از میلاد مابین ایلام و مناطقی از آذربایجان ساکن بودند8 و به دلیل همزبانی و ارتباط سیاسی، فرهنگی، اجتماعی تاثیر زیادی در تاریخ آذربایجان داشته‌اند.

3 – قوتتی‌ها در 2800 سال قبل از میلاد و لولوبی‌ها 2500 سال قبل از میلاد در شرق و جنوب دریاچه ارومیه و قزوین و همدان ساکن بوده و حکومت کرده‌اند.

4 – اورارتوها 1000 سال قبل از میلاد در آناتولی و پیرامون دریاچه وان و کوههای زاگرس و اطراف دریاچه ارومیه و شهرهای ماکو و نخجوان امروزی صاحب تمدن بوده‌اند

5 – در اوایل عصر 19 قبل از میلاد، قبایل مانناها با به هم پیوستن، دولت بزرگی در آذربایجان به وجود آورده و حکومت کرده‌اند.

6 – مادها که  670 سال قبل از میلاد با اعتلاف با مانناها حکومتی قدرتمند به وجود آوردند که همدان، اراک، ساوه، زرند، سونقور، کاشان، قم ، قزوین ، زنجان و ... تحت حاکمیت آنها بوده.

واما در مورد زبان، همچنین ارتباط زبانی مادها و سومئرها دیاکونوف در فصل 42 کتاب خود می‌نویسد که در لیست نامهای شاهان ماد  به نامهایی بر می‌خوریم که در لیست نام شاهان سومئر می‌باشد.

از دیگر همسایگان مادها که همزمان با آنها بوده و زبان هردوی آنها از یک خانواده می‌باشد می‌توان به ایشغوزها اشاره کرد که در قرنهای 7 و 8 قبل از میلاد در قسمتهایی از آذربایجان زندگی کرده‌اند.

برخلاف آنچه که امروز شایع شده مادها  یک قبیلة منفرد بودند که به اصطلاح از سایر آریائیها جدا شده و در آذربایجان ساکن شده‌اند و نه به رغم عقیدة شایع، دایر بر اینکه منابع مربوط به تاریخ ماد فوق العاده ناچیز است، منابع آشوری از قرن هفتم تا قرن نهم قبل از میلاد نه تنها برای احیای تاریخ باستان آذربایجان کافی است بلکه جزئیات مهمی را نیز روشن می‌سازد. با تغییر و تحولات در اوضاع سیاسی آنروزگار در آذربایجان، هفت قبیله آذربایجان باستان که قبلاً جزو اتحادیه ماننا و اورارتووساکایی بودند اتحادیه‌ای تشکیل دادند که بعدها یونانیان باستان آنها را میدیا آنچه ما، ماد می‌نامیم نامیدند، این قبایل را هرودوت تاریخ نگار یونانی چنین نام می‌برد:

2 - پارتلاکئنوی Parelakenoi

1 - بوآسای Bousai

4 - مغ Magai

3 - آستروخات Stroukhotes

6 - آری زانتوی Ariazantoi

5 - بودیو Boudioi

 

7 - ماد Mid

و نیز مطالعه نامهای شهرها و ولایات ماد نشان می‌دهد که آنان آریایی نیستند.

بعد از آشنایی با تعدادی از اقوام و حکومتهای آذربایجان، اینک به بررسی نوع زبان آنها می‌پردازیم.

طبق تقسیم بندی متخصصان زبان‌شناس، کل زبانهای موجود در دنیا به سه شاخه تقسیم بندی می‌شود: 

1 – زبانهای التصاقی که تمام زبانهای مربوطه به خانواده زبان ترکی در این شاخه قرار دارند.

2 – زبانهای تحلیلی که از  زبانهای این شاخه می‌توان به زبان هندی فارسی ارمنی اردووکردی درمنطقه اشاره کرد

3 – زبانهای هجایی که از شاخص‌ترین زبانهای این شاخه نیز می‌توان به زبان چینی اشاره کرد.

حال با توجه به این تقسیم‌بندی و با توجه به اسناد تاریخی و علمی به بررسی نوع زبان اقوام ساکن در آذربایجان می‌پردازیم.

طبق تحقیقات هومئل زبانهای ایلام وسومئر از یک پایه و جزو زبانهای اورال- آلتایی (التصاقی) می‌باشد. 15زبانهای هوری و لولوبی نیز نه، تحلیلی و نه هجایی بوده، بلکه آنهانیز جزو زبانهای التصاقی می‌باشند.

همچنین طبق نظریه ماراک دئمیکین (آکادئمیکین) زبان کاسسی‌ها، ایلامی‌ها، قوتتی‌ها، مادها و مانناها نیز التصاقی بود.

زبانهای قوتتی‌ها، لولوبی‌ها همانند بوده و با زبانهای اورارتوها و هوری‌ها خویشاوند می‌باشند.18

همچنین اپرت باستان شناس فرانسوی نیز بر التصاقی بودن زبان مادها اشاره می‌کند. در جایی دیگر دیاکونوف می‌نویسد زبان اشکانیان نیز همانند زبان مادها و از خانوادة زبانهای التصاقی بوده19 که در صورت مقایسه تحقیقات اپرت و دیاکونوف می‌توان به ترک بودن اشکانیان نیز پی برد. بدین ترتیب است که از 7000 سال تا 2500 سال قبل یعنی مدت 4500 سال در منطقه جغرافیایی آذربایجان تنها و تنها اقوام التصاقی زبان (غیرآریایی) زندگی و حکومت کرده‌اند .  در زمان هخامنشیان آذربایجان در مقابل آریاییها سرفرود نیاورده و تا سرنگونی این حکومت، تمام فرهنگها و آداب و سنن و زبان خود را حفظ کرده همچنین در تایید گفتة بالا می‌توان به کشته شدن کورش، شاه هخامنشیان توسط ملکه آذربایجان (تومروس) اشاره کرد.

در زمان سلوکیان نیز کل آذربایجان مستقل از حکومت سلوکیان بوده و اسکندر نتوانست آذربایجان را به تصرف درآورد.21و در این مورد استرابو جغرافیدان یونانی می‌نویسد: در زمان حمله اسکندر، سرداری بنام آتوروپات آذربایجان را از چنگ اندازی اسکــندر محفوظ نگهداشت.

در موردحضورزبان ترکی در آذربایجان اسناد و مدارک بسیار زیادی موجود است، مثلاً: دیونیوس پریگت جغرافی‌نگار و شاعر یونانی صدة چهار میلادی ترک زبانان را ساکن اصلی این منطقه می‌داند و نیز محمد عوفی در ذکر خلافت عمربن عبدالعزیز که از سال 99 تا 101 هجری ادامه داشت، از قیام بیست هزار ترک آذربایجانی سخن می‌گوید.

همچنین اخبار موثّق عبیدبن‌شریعه جرهومی که شخص معمّر و محترم در دربار اموی بوده در حضور معاویه سخن می‌گوید: (آذربایجان از سرزمین ترکان است) و این خبر را طبری و به نقل از او بلعمی و حمزة اصفهانی و ابن اثیر در کتابهای تاریخ بلعمی، تاریخ طبری، تاریخ پیامبران و الکامل گزارش کرده‌اند که از متون معتبر اسلامی به شمار می‌روند.

از دیگر محققانی که آذربایجان را به عنوان سرزمین ترکها نام می‌برند می‌توان : ژ . اوپر، قرتیز هومئل، ا . م . محمد اوف، ت . حاجی یف، گ . ا . ملیکشویلی، ع . دمیرچی‌زاده، تیمور پیر هاشمی، یامپولسکی، ی . ک . یوسف‌اف، یومینوس ، وروشل گوگازیان. زکی ولید دوغان، پروفسور دکتر محمد تقی زهتابی و دهها محقق و دانشمند را نام برد.

با دقت ببینید......

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خواستگاه قومی و ملی یا کمبود ناسیونالیستی؟

 

 

در بررسی خواستگاه یک قوم و ملّت باید به نکات زیادی توجه شود و مسأله مورد کنکاش کامل قرار گیرد. علاوه بر درون مایه یک ملّت که ریشه در تاریخ آن ملّت دارد، نشانه های ظاهری کنونی را نیز می توان در پی بردن به خواستگاه آن قوم تجزیه و تحلیل نمود.در آثار باستانی فراوانی که از این منطقه از تمدن های ایلام و سومر و همچنین کتیبه های فراوانی که از خطه آذربایجان یافته شده و بررسی محققین و باستان شناسان علاوه بر التصاقی بودن زبان آنان، کلمات تورکی فراوانی در بین آنها وجود دارد که هنوز هم در بین تورکها رایج می باشند و با استناد به اسناد و مدارک باستان شناسان جملگی  التصاقی زبان بوده اند.امّا در این میان استکبار جهانی برای تحریک اقوام بی هویت جهت آلت دست قرار دادن و برای به قدرت نشاندن آنان به جعل تاریخ پرداخته است. نمونه بارز مطلب با توجه به حرص و طمع اقوام ناخوانده  آنان را به کشورگشایی در خاک مادری ملل تحریک نموده اند.حال آنچه که نمایان می کند که متعلق به این آب و خاک نمی باشند علاوه بر تعاریف فوق که مباحثی تخصصی می باشند، مؤلفه های ظاهری اکراد می باشد.با توجه به لباس بومی تعاریف بحث بر  و مقایسه آن با لباس سنتی بلوچستان و آن مناطق و تشابه وافر آنها به نکات قابل توجهی می رسیم

تن پوش امروزی این قبایل رنگارنگ و تیره شده لباس سفید بلوچی می باشد. شلوار گشاد که نشانگر گرمای زیاد محیط زیست مردمان آن محل می باشد و در آب و هوای بسیار گرم بلوچستان و مناطق مجاور آن قابل استفاده است و با آب و هوای سرد کوهستانی تناسبی ندارد. بطوریکه لباس تورکها که شامل چکمه ، کلاه ، پالتو و ... می باشد نشانگر اقلیم سرد مکان زندگی آنان است و لباس کردی در تناقض کامل با آب و هوای مکان زندگی کنونی آنان می باشد. همچنین بر این مقایسه ها می توان قیافه های مشابه مردمان این دو قوم را نیز اضافه نمود. از سوی دیگر زبان بلوچی و گویش کردی مشابه هم بوده و کلمات یکسان فراوانی دارند.افزون خواهی ذاتی مهاجرین عشایر آنان را به فکر تصاحب سرزمین مادری ملّت مهمان نواز تورک انداخته و امروزه گروهک های تروریستی کرد با جنایات مختلف، برخی اکراد را به ادامه اشغالگری در مناطق تورک نشین دعوت می نمایند.با این اوصاف بهتر است بعضی از اکراد بجای عملیات تروریستی به خودشناسی برسند که حضرت علی (ع) می فرماید: «هر کس خود را نشناسد، خدای خویش را نشناخته است.»همچنین  به استناد از فرمایشات امام خمینی: هیچ ملتی نمیتواند  به ملت مسلمان آسیبی وارد کند مگر از خود مسلمانان باشد.

استان آذربایجان غربی و ثروت های زیاد؟

 

  

اگر در همایش توسعه استان شرکت می کردید و فرصت ها و مزیت های استان را می دیدی و می شنیدی و بعد درجه عقب ماندگی استان را به ذهن می آوردی حتما سلولهای مغزت با هم دعوایشان می شد . مگر می شود استانی با اینهمه منابع در رتبه های آخر توسعه یافتگی قرار  گیرد . اما این واقیعت دارد . استان ما به اندازه بعضی از کشور ها اروپایی است ؛ با یک یا دو مزیت اش می توانست به اندازه انها رشد کند کار سختی هم نیست ما از مه اکنون که " اولین روز باقیمانده عمرمان است ""قبول یک دانشمند " – می توانیم حرکتی سازمان یافته را برای توسعه استان آغاز کنیم . اما از کجا آغاز کنیم و کدام حوزه را اول بکار بیاندازیم .

گروهی خواهند گفت بخش کشاورزی بالاترین حجم جذب نیروی انسانی رادارد . دیگری خواهد گفت آن ارزش افزوده اش کم است از معدن آغاز می کنیم . آن یکی می گوید مواد معدنی خام را فروختن که هنر نیست باید کارخانه ای باشد تا آنرا فراوری کند به صنعت بچسبید . (یکی دیگر می گوید از صنایع غذایی ، و آن یکی به 830 کیلومتر مزرعه اشاره می کند که همه فراموش کرده اند . یکی داد میزند مگر نیروی انسانی و ارزش افزوده صنایع های تک را نمی بینید که دنیا اکنون با ارزش افزوده بالا اقتصاد را کنترل می کند که صنایع های تک زیر بنای آن است .

و کسی می خندد و می گوید همه چیز می گویید الا شگردی که آذربایجان غربی هشت بهشت در هفت آسمان دارد و آن یکی قطب تجارت خارجی و دروازه اروپا را نشان می دهد که چگونه می توان  تبدیل به یک دوبی با کارگر بسیار عمیق تری شد.

ما برای استفاده ار این مزیت های منابع محدودی داریم . بنابراین هر گروه برای استفاده از منابع تلاش می کند و سر آخر کاسه منابع می شکند و هر کس تعداد محدودی که فقط می تواند اعتراض کارکنان هر بخش را خاموش کند بدست می آورد .

آیا اینهمه مزیت را کنار بگذاریم و فقط به یکی بپردازیم ؟ نه ! قطعا پاسخ منفی است ولی اگر همه را با هم بخوا هیم 1یش برنیم هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم . تنها راهش این است که مثل بازی دمینوعناصر را به گونه ای بچینیم که افتادن یکی و حرکتی منجر به افتادن و حرکت دیگر می شود .

تقویت دو بخش در استان آذربایجان غربی برای حرکت دادن سایر بخشها ضروری است یکی بخش بازرگانی و دیگری بخش رسانه ها .

این دو بخش در شکل گیری نگرش در توسعه ای بسیار اهمیت داشته و شاخص های شفاف و معقولی برای تصمیمات راهبردی ارائه می دهند .

بازرگانی ظرفیت و تحمل پذیری را بالا برده و ریسک پذیری را رواج می دهد و رسانه ها نقد پذیری انتظامی و امنیتی هم موثر بوده و تدبیر را جایگزین تصمیمات عجولانه و شتا بزده می نماید و رسانه ها با اطلاع رسانی و تحلیل  جریانات  افکار عمومی را نسبت  به پذیرش و آماده سازی  جهت انجام فعالیت های هماهنگ شکل می دهند .

رو یکرد بازرگانی در راهنمایی سر مایه گذاری و شکل گیری صنایع نقش مهمی داشته و از طرف دیگر حلقه های ارتباطی ما بین صنایع  مختلف را در جهت شکل گیری محصولات مشتری پسند تشکیل می دهد.

رسانه ها نیزدر ایجاد عزم عمومی برای توسعه استان و تبیین نقش هر فرد در فرایند توعه تلاش کرده و در جهت بهبود مدیریت بخشهای مختلف ،شناسایی ایدهای و اشخاصی توانمند و در نهایت شایستهگزینی مدیران نقش کلیدی ایفا می کنند .